سیف الدین نجم آبادی ایران شناسی که در سکوت خبری درگذشت
به گزارش وبلاگ صنعت چاپ، پروفسور دکتر سیف الدین نجم آبادی، استاد برجسته ایران شناسی دانشگاه هایدلبرگ آلمان در سن 94 سالگی در سکوت خبری درگذشت.
مرحوم سیف الدین نجم آبادی در هشتم فروردین 1301 شمسی در تهران به جهان آمد و در سال 1320 دیپلم خود را از مدرسه آلمانی ها گرفت و سال 1327 تا 1330 تحصیلات کارشناسی خود را در دانشگاه تهران در رشته اسلام شناسی و ادبیات گذراند.
او در ادامه با گرفتن بورسیه از سازمان تبادلات آکادمیک آلمان دآآد راهی آلمان شد و تحصیلات خود در مقطع کارشناسی ارشد را آغاز کرد. پس از تحقیق و پژوهش در زمینه های اسلام شناسی، ایران شناسی و هندشناسی در سال 1335، سرانجام نامه دکترای خود را با موضوع زرتشت آغاز کرد.
او پس از گرفتن مدرک دکتری حدود هشت سال در دانشگاه تهران تا سال 1346 به عنوان استاد در رشته زبان شناسی مشغول به تدریس بود و پس از آن بار دیگر راهی آلمان شد و در دانشگاه فرایبورگ و هامبورگ به عنوان استاد میهمان در شاخه های شرق شناسی و اسلام شناسی به تدریس پرداخت.
پروفسور نجم آبادی چند سالی نیز در دانشگاه وین تدریس کرد و سپس در تهران ریاست موسسه ایران شناسی را بر عهده گرفت و در نهایت شهر و دانشگاه هایدلبرگ را برای ادامه راستا تدریس، تحقیق و پژوهش خود انتخاب کرد.
این استاد ایرانی خدمات ارزنده علمی را به فرهنگ، زبان و ادبیات فارسی و ایرانی از دوره های مختلف کرد. وی چندین اثر را به زبان آلمانی برگرداند که از جمله این آثار ارزنده می توان به قابوس نامه کیخسرو، سفرنامه ناصر خسرو و کلیله و دمنه اشاره کرد. وی در جمع آوری و شناسایی نسخ خطی ایرانی در دانشگاه هایدلبرگ زحمات فراوانی کشید و حاصل کوشش خود را به صورت یک کتاب جمع آوری کرد.
از او به عنوان استاد بازنشسته دانشگاه تهران و دانشگاه هایدلبرگ در رشته های فرهنگ و زبان های باستانی و ایران شناسی، کتاب توصیف جغرافیای ایران در زمان صفویه به جای مانده است.
پروفسور سیف الدین نجم آبادی 22 مهر امسال در سکوت خبری درگذشت و اول آبان ماه نیز در شهر هایدلبرگ آلمان به خاک سپرده شد.
علی شهیدی، عضو هیئت علمی گروه فرهنگ و زبان های باستانی و ایران شناسی دانشگاه تهران در مراسمی که به یاد این استاد ایران شناس برگزار شد، گفت:
پیرمردی در آستانه صدسالگی، با قامتی میانه، پیشانی ای بلند، سری طاس، صدایی با صلابت و خطی خوش. نشانی از نسیان در سخنش نبود. شمرده و سنجیده سخن می گفت. صمیمی و صریح. عمری رفت وآمد در کوچه پس کوچه های هایدلبرگ، با آن کلیساهای کهن و نفیر ناقوس ها نیز نتوانسته بود، آیات و روایات و اشعار را از یاد او ببرد. نخستین بار که درِ خانه اش را زدم، رمضان بود. با خواندن آیه ای به پیشوازم آمد. از فرزند شیخ مهدی نجم آبادی و نواده آن عالم اصیل و اصولی، آقاشیخ هادی نجم آبادی جز این نیز انتظار نداشتم. سال ها پیش برای آخرین بار به تهران آمد تا در مقام تولیت آستان آقاشیخ هادی، کتابخانه خطی آستان را به کتابخانه مجلس و کتابخانه شخصی خود را به کتابخانه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران اهدا کند.
این مدرس دانشگاه تهران در ادامه صحبت هایش به بیان خاطره ای از سفرش به فرانکفورت و دیدن پروفسور نجم آبادی پرداخت و گفت که هنگامی که برای شرکت در هم اندیشی نسخه پژوهان اروپایی اوستا به دعوت دانشگاه فرانکفورت چند روزی را به آلمان رفتم، در تنها روز آزاد برنامه، برای دیدارش خود را با قطار (به همراه دو تن از دوستان) از فرانکفورت به هایدلبرگ رساندم و بالاخره او را دیدم.
پیش از سفر عکس هایی که از کاشی های کوچه های نجم آبادی تهران گرفته بودم را برایش آماده کردم. از خیابان شیخ هادی، کوچه نجم آبادی و بن بست نجم آبادی در سنگلج تا کوچه دکتر نجم آبادی در دروازه قزوین. صبحی که به هایدلبرگ رسیدم، تلفن زدم. سرحال نبود و حوصله نداشت. می گفت با آنکه قرار بوده امروز از خانه بیرون بزند، اما به علت کسالت ترجیح می دهد در خانه بماند. معذب بودم که مزاحم باشم. اما پس از دیدار و گفت وگو و دیدنی عکس ها سر حال آمد. اصرار داشت که بمانم تا نامه ای برای دکتر ژاله آموزگار بنویسد. ترجمه یادگار زریران را که آن روزها تازه درآمده بود، خوانده و پسندیده بود.
پس از مدتی، رفع زحمت کردم. رفتیم تا گشتی در شهر بزنیم. دلم می خواست دانشگاه را ببینم. در تهران مشغول نوشتن مدخل سندبادنامه برای دانشنامه شبه قاره فرهنگستان بودم و دانشگاه هایدلبرگ جایی بود که اقتباسی کهن از سندبادنامه به زبان لاتین برای نخستین بار در 1912 تا 1913 میلادی (به کوشش آلفونس هیلکا) در آن منتشر شده بود.
شهیدی در بخش دیگری از صحبت هایش درباره چند بنای قدیمی به جای مانده از خاندان نجم آبادی اظهار کرد:
یکی از نخستین بیمارستان های تهران را شیخ هادی نجم آبادی با نام بیمارستان وزیری بنیان گذاشت. از آلمان جراح به این بیمارستان دعوت کرد و خود با آن هیبت علمای عصر قاجار روی قبای روحانی، گان جراحی می پوشید و در اتاق عمل حاضر می شد تا ببیند آن جراح آلمانی با بیمار چه می کند. حتی نخستین تاریخ پزشکی ایران را نیز یک نجم آبادی نوشت؛ دکتر محمود نجم آبادی، رئیس وقت دانشکده پزشکی دانشگاه تهران.
منبع: کجارو / خبرگزاری ایسنا